گدایی سرکویت به مارسید خوشیم
کریم زاده به داد گدا رسید خوشیم
تو شاه عبدالعظیمی ،کرامتی داری
تو شاهی و من خسته گدای درباری
میانِ صحن تو ذکر حسن حسن دارم
وَ اشتیاق به عبد و گدا شدن دارم
کریمِ شهر ،عزیزی و قبله ی تهران
تو نائبِ سه امامی به مرکزِ ایران
دلِ غریب من اینجا فقط تو را دارد
حرم ، چقدر همیشه بروبیا دارد
بنا به گفته ی معصوم شهرری باتو...
به یُمنِ داشتنت عطرِ کربلا دارد!!
کجا روم زِ در خانه ی تو ای مولا...
گدا ،شبیه تو آقا بگو کجا دارد؟!
مرا عقیده ی راسخ عطا کنی خوبست
دلم هوای خطاب "وَلیُّنا "دارد!!
به ناله های سحرهای جمعه ی حرمت...
قنوتِ بالُ پرم ذکرِ ربنّا دارد!!
فدای صحنِ تو آقا ،چه گنبدی داری
برای عرض ارادت ،چه مرقدی داری!!
دلم گرفته دوباره نواده ی زهرا
برای غربتتان ،خانواده ی زهرا
فدای جدّ غریبت،که مرقدش خاکی ست
وَ قلبِ شیعه ی مولا زِ غُصّه اش شاکی ست
- پنج شنبه
- 13
- تیر
- 1398
- ساعت
- 14:43
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حسین رحمانی
ارسال دیدگاه