ماه خدا برای تو دلتنگ می شوم
یکسال در هوای تو دلتنگ می شوم
هر روز وقت مغرب و هنگامهء اذان
با یاد ربنای تو دلتنگ می شوم
دارند سفره های تو را جمع می کنند
با دوری از فضای تو دلتنگ می شوم
سی ، نیمه شب دعای سحررا شنیده ام
ای ماه ، بی دعای تو دلتنگ می شوم
نزدیکتر شدم به ابالفضل با عطش
پس بهر روزه های تو دلتنگ می شوم
این حال خوش که سرزده در تار و پود من
ای کاش ماندگار شود در وجود من
تا اسمه دواست، دوا را گرفته ایم
تا ذکره شفاست ، شفا را گرفته ایم
این رحمت خداست که یاری نموده تا
دامان لطف شیر خدا را گرفته ایم
شکر خدا که نیمهء ماه خدا به لب
ذکر کریم آل عبا را گرفته ایم
با یاد لحطه لحطهء ارباب بی کفن
حتما برات کرببلا را گرفته ایم
والله این بزرگترین افتخار ماست
از دست او نشان گدا را گرفته ایم
داریم امید اینکه خدایی شدیم ما
تا سال بعد کرببلایی شدیم ما
وقت وداع با تو به هر حال می رسد
ماه خدا چه زود به شوال می رسد
این بنده با گناه به ماه خدا رسید
حالا به عید فطر سبکبال می رسد
شبهای قدر حال و هوایی عجیب داشت
شاید عزیز فاطمه امسال می رسد
شاید به کربلا نرسد دست ما دگر
اما به دامن علی و آل می رسد
فرقی نمی کند رمضان یا محرم است
هر جا رویم روضه به گودال می رسد
با چکمه ای به پا و سپس خنجری به دست
در پیش چشم فاطمه بر سینه اش نشست
- شنبه
- 15
- تیر
- 1398
- ساعت
- 12:10
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مهدی مقیمی
ارسال دیدگاه