آن دل صدای آمدنت راشنیده است
باصدهزار امید ، به سویت پریده است
درازحام این همه عاشق ، حریم تو
زیباترین تجلی عشق و عقیده است
وقتی شمیم ناب توآمد سروش گفت
امشب نسیم رحمت یزدان وزیده است
یاایهالرئوف، به یمن قدوم توست
این خوان رحمتی که خداوند چیده است
ماه فلک چومهر، اگرمات نورتوست
صدکهکشان نوردراین روضه دیده است
درساحت عبور توازچشمان زائران
بهر نثار مقدم تو ،گل دمیده است
ای میزبان عالم وآدم ،که روزگار
مهمان نوازتـر زتو، هرگز ندیده است
مدهوش سرزخاک برآرد به رستخیز
لب تشنه ای که جرعه زجامت چشیده است
غرق عنایتند همه، درحریم تو
فرقی نمی کند زکجا کس رسیده است
دارم امید آن که معطّر شود زتو
اشکی که باامید به خاکت چکیده است
تنها امید این دل بی دست وپا تویی
وقتی که ازتمامی عالم بریده است
فصل ولادت تو«وفایی» به اشک شوق
برعرض تهنیت به حضورت رسیده است
- سه شنبه
- 18
- تیر
- 1398
- ساعت
- 14:48
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه