ای زن که انتخاب نمودی عفاف را
داری درون خلوت خود اعتکاف را
از تو نگاه هرزه دلان نا امید شد
در نطفه میکنی خفه فکر خلاف را
وقتی که چادری زحیا میکنی به سر
نابود میکنی قدم انحراف را
تو قدر گوهر دل خود را شناختی
داری به لطف عفت خود قلب صاف را
ای چادرت سلاح نظرهای زهر دار
قطعا برنده ای تو همیشه مصاف را
ای پوشش مقدست آیینه حیا
دارد ملک به دور تو شوق طواف را
هر نخ زچادر تو بود حصن زندگی
بار دگر بخوان رجز لا نخاف را
با چادر تو امن شود خانواده ها
یعنی که جامعه ز تو دارد عفاف را
چادر به سر نمودنت ای زن جهاد توست
دارد حیایت ارزش بیت المطاف را
آرامش دل همه از این وقار توست
باید که گویم از دلم این اعتراف را
بانو غروردائمی تو ستودنی است
کردی ذلیل هیبت خود کوه قاف را
با تیغ عفتت شجر هرزه را بکَن
اظهار کن سلاح بدون غلاف را
دست خدا زسعی تو تقدیر می کند
داری تو پاکبازی حد کفاف را
بانو فرشته بودی و شکل بشر شدی
دین داده بر حیات تو این اتصاف را
نه گفتنت به اجنبیان خود مقدس است
آری تو بسته ای ره هر انعطاف را
آری کمیل رمز حیا در نجابت است
دین میدهد نشان ره این اکتشاف را
- سه شنبه
- 18
- تیر
- 1398
- ساعت
- 15:29
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
کمیل یزدی
ارسال دیدگاه