• جمعه 2 آذر 03


شعر غزل مدافعین حرم اهل بیت(ع) -(چه می‌بینند در چشم تو چشمانم؟ نمی‌دانم)

560

برای سرلشکر شهید حاج حسین همدانی

چه می‌بینند در چشم تو چشمانم؟ نمی‌دانم
شرار آن چشم‌ها کی ریخت در جانم؟ نمی‌دانم

تو رفتی بر سر پیمان و ما ماندیم جا مانده
بگو سر می‌شود یک‌روز پیمانم؟ نمی‌دانم

دلم با توست از بازی‌دراز و فکه تا خَیّن
حلب، صنعا، بلندی‌های جولانم؟ نمی‌دانم...

شناسایی کن این گم کرده رسم موقعیت را
هویزه، تنگۀ مرصاد، بُستانم؟ نمی‌دانم

حبیب! از فاو «الی بیت المقدس» یک‌نفس راندی
من آیا مثل تو مشتاق میدانم؟ نمی‌دانم

شهید شهر من! تکبیر گفتی تا خدا رفتی
بگو من پای تکبیر تو می‌مانم؟ نمی‌دانم

بر آن خوانی که تو الان نشستی شاد و سرزنده
من دل‌مرده هم یک‌روز مهمانم؟ نمی‌دانم

و آن صبحی که با موعود دل‌ها می‌رسی از راه
من بی‌قدر هم در جمع یارانم؟ نمی‌دانم

چگونه می‌شود این‌قدر عاشق بود، لایق بود؟
نمی‌فهمم نمی‌فهمم، نمی‌دانم نمی‌دانم

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:3
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران