• پنج شنبه 1 آذر 03


شعر غزل‌مثنوی عید فطر -(یک ماه جرعه جرعه تو را یاد کرده‌ایم)

925

یک ماه جرعه جرعه تو را یاد کرده‌ایم
دل را به اشتیاق تو آباد کرده‌ایم

یک ماه دست‌های دعا بوده‌ایم ما
یک ماه میهمان خدا بوده‌ایم ما

یک ماه، ماه دیده و خورشید دیده‌ایم
یک ماه از تو گفته و از تو شنیده‌ایم

ماهی که رفت ماه شگفت جهادهاست
آری، نبرد، روزه و افطار، فتح ماست

از تابش نماز علی، ماه روشن است
در نور خطبه‌های ولی راه روشن است

با دشمنان بگو، هوس خام کرده‌اند
بیهوده رو به لشکر اسلام کرده‌اند

حاشا که بیم حملۀ احزابمان بَرَد
حاشا که پشت سنگر خود خوابمان بَرَد

ما وارثان سلسله‌های رشادتیم
ما راهیان قافله‌های شهادتیم

با ما فقط حساب تفنگ و خشاب نیست
با ماست آنچه قدرت آن در حساب نیست

بنگر که خون روان شده از کربلا به شام
آخر تمام می‌شود این کار ناتمام

گیریم دشمن است چو عمرو بن عبدود
این نسل حیدر است که از راه می‌رسد

بوی ظهور می‌رسد، ایمان، وطن شده‌ست
این لشکر علی‌ست که خیبرشکن شده‌ست

هرچند شعب از دم احمد بهشت ماست
این بار فتح خیبر نو، سرنوشت ماست

بدر است ماه و حضرت خورشید می‌رسد
بدر است ماه و عاقبت آن عید می‌رسد

بدر است ماه و می‌رسد آن عیدِ عیدها
بدر است ماه‌ها همه با این شهیدها

تحریم و بیم کی به دل ما اثر کند؟
کی وسوسه ز کوی دل ما گذر کند؟

ای در صف نبرد نشسته، دو دل مباش
دریا ببین و بستهٔ این آب و گل مباش

ای در صف نبرد نشسته به پا بایست
چون مردهای مرد در این کربلا بایست

ای در صف نبرد! به میدان شتاب کن
قدری به جای گفتن یا لیتنا بایست

دنیا و اهل آن همه گر مانعت شوند
چون حر غیور باش و برای خدا بایست

وای تو گر امید ببندی به شرق و غرب
با قبله باش و بر سر این مدعا بایست

با دشمنان صریح چو شمشیر دم بزن
هرکس اسیر فتنه شد او را قلم بزن

پایت اسیر دست عصای کسان مباد
دستت به پای خواهش از این و از آن مباد

جز آفتاب پا به‌ رکاب کسی مباش
هم‌آسمان پر زدن کرکسی مباش

بر خان خائنان به جُوِی نان، رضا مده
این نان بهانه‌ای‌ست به اینان بها مده

برخی چه لقمه‌ها که گلوگیر می‌خورند
خوبان ولی به شام بلا تیر می‌خورند

اهل رفاه و بزم که در ناز و نعمت‌اند
کی غمگسار ملت و کی اهل خدمت‌اند؟

دیروز خرده کاسب تحریم بوده‌اند
امروز نیز کاسب تسلیم و ذلت‌اند

سرمست از حقوق نجومی خویشتن
آخر چگونه در طلب حق ملت‌اند؟

ای دوستان که در صف اول نشسته‌اید!
مردم هنوز چشم به راه عدالت‌اند

این مردم صبور که در پای انقلاب
خون داده‌اند و اهل جهاد و رشادت‌اند

این مردم صبور که تحریم دشمنان
از ره نبردشان و هنوز اهل غیرت‌اند

آسان به کف نیامده این عشق و اعتماد
بر ریشه‌های باورشان تیشه‌ای مباد

ای دوستان که در صف اول نشسته‌اید!
اینک شما و عهد عظیمی که بسته‌اید

ناگفته ماند حرف بلندی که روشن است
ایمان مدافع است که این خاک، ایمن است

این آتش فتاده به دنیا گواه ماست
جان مدافعان حرم جان‌پناه ماست

بنگر به شور و شوق جوانان به شهرها
جام شهادتی زده بر جام زهرها

با برق تیغ، هیبت شب را شکسته‌ایم
حاشا که بشنود کسی از پا نشسته‌ایم

ما را سر قمار به دین و وطن مباد
ما را سر معامله با اهرمن مباد

چشم طمع به چشمهٔ خورشید بسته‌اند
دیگر بس است هرچه که پیمان شکسته‌اند...

این خیرگی به کوریشان ختم می‌شود
این تیرگی به صبح امان ختم می‌شود

این دست دوستی که دراز است سویمان
دست دسیسه است از این قوم بی‌گمان

در راه عشق تکیه به خود کی کنیم ما؟
تکرار زخم‌های اُحُد کی کنیم ما؟

شمشیر از نیام، چو رهبر کشیده‌ایم
فریاد فتح، از دل سنگر کشیده‌ایم


«عید است و آخر گل و یاران در انتظار»
عید است و عید نیست مرا غیر روی یار

«دل بر گرفته بودم از ایام گل ولی
کاری بکرد همت پاکان روزه‌دار»

عید است، عید ماه خدا، ماه رحمت است
عید است و عید در نظر ما شهادت است

روی شهید، معنی عید است شک مکن
این عید مادران شهید است شک نکن

عید است، عید زنده شدن، عید انتخاب
این عید همسران صبوری‌ست چون رباب

عید است چشم روشنی عاشقان ببر
خوبان زکات فطریه جان می‌دهند و سر

عید است و کاش طاعت ما هم شود قبول
ما تشنهٔ حسین شماییم یا رسول

ما را دوباره رخصت کرببلا دهید
این عید هم برات زیارت به ما دهید

شاعرین:
علی‌محمد مؤدب
محمدمهدی سیار
میلاد عرفان‌پور
محمد قائمی‌راد

  • چهارشنبه
  • 19
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 14:29
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران