• سه شنبه 15 آبان 03


شعر غزل امام علی(ع) -(روی زمین نگذاشتی شب‌ها سر راحت)

588

روی زمین نگذاشتی شب‌ها سر راحت
وقتی که دیدی مستمندی را سر راهت

در جمع مردم با تبسم می‌نشستی آه
اما نگفتی با کسی جز چاه از آهت

در بین نخلستان عرق می‌ریختی هر روز
تا شب کمی خرما و نان باشد به همراهت

رؤیای زیبایی برای هر یتیمی بود
بین خرابه نیمه‌شب‌ها چهرۀ ماهت

محراب کوفه شاهد راز و نیازت بود
مولای یا مولای نجوای سحرگاهت

هر چند طوفانی میان سینه‌ات جاری‌ست
آرامشی دارد توکلت علی اللّهت

شهری کمیلت می‌شود با هر فرازی از
یا نور و یا قدوس‌های گاه و بی‌گاهت

امروز هم دنیا به مردی چون تو محتاج است...

  • پنج شنبه
  • 20
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:40
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران