از دید ما هر چند مشتی استخوان هستید
خونید و در رگهای این دنیا روان هستید
حتی همان روزی که با ما در زمین بودید
معلوم بود از اول اهل آسمان هستید
مانند مرواریدهایی در کف دریا
مانند گنجی در دل جبهه نهان هستید
از راه میآیید و با عطر نفسهاتان
در کوچههای مردۀ این شهر، جان هستید
گمنام ما هستیم؛ فرزندان روح الله!
با بینشانی صاحب نام و نشان هستید
قصد شما خونخواهی زهراست بیخود نیست
اینکه شبیه غربت مولایتان هستید
از ریسمان دستهاتان میشود فهمید
که داغدار غربت یک کاروان هستید
جای تعجب نیست اینکه تشنه جان دادید
سیراب جام ساقی لبتشنگان هستید
- پنج شنبه
- 20
- تیر
- 1398
- ساعت
- 12:29
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
محمد علی بیابانی
ارسال دیدگاه