فصل غم و درد به پایان رسید
جان به تن عالم امكان رسید
ماهیت سوره ی انسان رسید
حضرت سلطانِ خراسان رسید
عرش به پابوسيِ طوس آمده
ماه! ببین شمس شموس آمده
خیل رُسُل مدیحه خوانی کنند
پير و جوان دست فشانی کنند
دل ، تُهي از هر نگراني كنند
باده و پیمانه تباني كنند
تا همه بدمست تر از هم شوند
از قِبَل عشق تو آدم شوند
آي؛جگرگوشه ي طاها، رضـا
رئوف خاندانِ زهرا، رضـا
مثل علي شأن تو والا، رضـا
سَيّدِ اهل بيت موسيٰ، رضـا
ما همه جا تحت پنـاه توايم
بنـده ي در بند نگـاه توايم
غير تو در دهر مُرادي كه نيست
اَباالحَسن،اَباالجوَادي كه نيست
با تو خطا در اعتقادي كه نيست
در حرمت حرف كسادي كه نيست
بقيع هر چه ساكت و خلوت است
در عوضش گرد تو جمعيّت است
اَمر ، به فرمان خدا دست توست
دردي اگر هست دوا دست توست
بخشش ما روز جـزا دست توست
حساب ما كتاب ما دست توست
"عِنْـدَ تَطايِـرِ الكُـتُـب" در جزا
دست به دامان تو هستيم ما
مايه ي دلگرمي ما كيست ؟ تو
شخصِ مُعين الضُّعَفا كيست ؟ تو
آبروی دين خُدا كيست ؟ تو
حـجّ تمام فُـقرا كيست ؟ تو
وصف تو را همين كه بشنيده است
قبله نما سمت تو چرخيده است
اشاره ات معجزه ها كرده است
سنگِ مرا کوهِ طلا كرده است
به لال ها ، بيان عطا كرده است
تكلّمت كار عـصـا كرده است
نقش و نگار پرده چون شير شد
مأمون غش كرده و تحقير شد
سر به كف پات كشيدن خوش است
طعم طعام تو چشيدن خوش است
با تو به اصل دين رسيدن خوش است
سلسلةُ الذَّهَب شنيدن خوش است
با سَنـَدِ خود از خُـدا گفته اي
از "أنَا مِنَ شُرُوطِها" گفـته اي
غمزه ي تو"کُنْ فَیَکُونْ"می کند
فـال مرا پُر از شُگُون مي كند
از دل من، غصّه بُرون مي كند
ذهن مرا بست جُنون مي كند
تا به سويت راهنمايي شَـوَم
همـنفس شيـخ بهايي شَـوَم
محل بده اين همه اِصرار را
پر بـده اين مُـرغ گرفـتار را
خوب ببـين حـالِ منِ زار را
عفو كن اين عبد خطاكار را
"آمدم اي شاه پناهم بده"
"خطّ اماني ز گناهم بده"
به "اَقْـرَحَ جُفونَنا"يت قسم
به"اَسْبَلَ دُموعَنا"يت قسم
به لحن جانسوز نوايت قسم
به جـدّ سر ز تن جدايت قسم
عنايتي به سائل خويش كن
اشك مرا بيشتر از پيش كن
- شنبه
- 22
- تیر
- 1398
- ساعت
- 10:40
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد قاسمی
ارسال دیدگاه