به نام چاشنیبخش زبانها
حلاوتسنج معنی در بیانها...
به شهدی، داده خوبان را شکرخند
که دل با دل تواند داد پیوند...
به سنگی بخشد آنسان اعتباری
که بر تاجش نشاند تاجداری
به خاک تیرهای بخشد عطایش
چنان قدری که گردد دیده جایش
ز گل تا سنگ وَز گلگیر تا خار
از او هر چیز با خاصیتی یار
به آن خاری که در صحرا فتاده
دوای درد بیماری نهاده
نروید از زمین شاخ گیایی
که ننوشتهست بر برگش دوایی
درِ نابستۀ احسان گشادهست
به هر کس آنچه میبایست، دادهست...
اگر لطفش قرین حال گردد
همه اِدبارها اقبال گردد
وگر توفیق او یک سو نهد پای
نه از تدبیر کار آید نه از رای
در آن موقِف که لطفش رویپیچ است
همه تدبیرها هیچ است، هیچ است
خرد را گر نبخشد روشنایی
بماند تا ابد در تیرهرایی
کمال عقل آن باشد در این راه
که گوید نیستم از هیچ آگاه
- شنبه
- 22
- تیر
- 1398
- ساعت
- 16:38
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
وحشی بافقی
ارسال دیدگاه