میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را
صد مصر پُر از يوسف و يعقوب، ندارد
ای گم شدهام، رايحۀ پيرهنت را
همچون دل ما بشكند آن دست كه بشكست
ای سرو چمن! قامت دشمن شكنت را
امروز به هنگام عروج تو ملائک
گفتند به من قصّۀ پرپر زدنت را
گفتند كه چون لالۀ پرپر شده ديديم
در روضۀ گلرنگ حسينی، حسنت را!
يکپارچه جان بيند و دل جای تن تو
صاحب نظری گر بگشايد كفنت را!
جسم تو همه جان شد و پيوست به جانان
ديگر ز چه گيريم سراغ بدنت را؟
- شنبه
- 22
- تیر
- 1398
- ساعت
- 18:20
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
عباسعلی مهدی
ارسال دیدگاه