• دوشنبه 3 دی 03


یا مهدی -(نخوانی تا که درس عشق و ننشینی به محفلها )

560

نخوانی تا که درس عشق و ننشینی به محفلها 
نخواهد گشت آسان بر تو حلّ عقد مشکلها(1) 
زمین دریا شد از آب دو چشمم، مردم آبی 
از این پس آشنا کردند با سُکّان ساحلها 
گر از تو درد دل دارم نگویم با کسی زیرا 
که بی مهرت نمی بینم میان سینه ها دلها 
عجب دارم ز گِلهایی که خُمّ می شده گویا 
زخاک پاک طینت ها مخمّر گشته آن گلها 
دلم شد بسته ی زلفت به آیینی که صیّادان 
پس از کشتن فرو بندند بر فتراک بسملها 
رهی دور و درازی باشدم در پیش و حیرانم 
که تنها چون کنم در وقت رفتن طیّ منزلها 
مه محمل نشین من سفر کرد و به دل گفتم 
که من هم کاش بودم از شترداران محملها 
به قتلم گرچه گردیدند خوبان متّفق امّا 
گناه از جانب من بود بی جُرمند قاتلها 
نه تنها خرّم از عشق تو مجنون گشت در عالم 
که از این غم بسی دیوانه گردیدند عاقلها 
1- این غزل را به استقبال از اولین غزل دیوان #حافظ سروده است. که: 
الا یا ایّها السّاقی ادر کأساً و ناولها 
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها 

  • دوشنبه
  • 24
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:45
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران