• سه شنبه 15 آبان 03


شرح ماجرای ولادت امام رضا علیه السلام از زبان مادر ایشان -(در روایتی (که مرحوم صدوق و بسیاری از مورخان دیگر آورده‌اند) گفته است:)

610

 در روایتی (که مرحوم صدوق و بسیاری از مورخان دیگر آورده‌اند) گفته است: (لَمّا حَمَلْتُ بِابْنِی عَلِی، لَمْ أَشْعُر بِثِقْلِ الْحَمْلِ وَکُنْتُ أسْمَعُ فِی مَنامِی تَسْبیحاً وتَهْلیلاً وتَمْجیداً مِنْ بَطْنی فَیفْزِ عُنی ذلِکَ ویهَوِّلُنِی فَإذَا انْتَبَهْتُ لَمْ أسْمَعْ شَیئاً)
موقعی که من به فرزندم علی علیه السلام حامله شدم، سنگینی حمل او را احساس نمی‌کردم و موقع خواب، صدای تسبیح (سبحان‌ الله) و تهلیل (لااله‌الا‌الله) و تمجید (الحمدلله) او را از بطن خود می‌شنیدم و می‌ترسیدم ولی وقتی بیدار می‌شدم دیگر چیزی نمی‌شنیدم.
آن بانوی بزرگوار با مشاهده این کرامات و معجزات پیوسته روز شماری می‌کرد تا مدت حمل آن فرزند نورانی به پایان رسد و شاهد به دنیا آمدن آن مولود موعود باشد و طبیعتاً وجود نازنین امام کاظم علیه السلام نیز قبل از به دنیا آمدن آن فرزند از شأن و منزلت آن مولود برای آن بانوی مکرمه سخن گفته بود و به او وعده داده بود که چه مولود بزرگوار و صاحب منزلتی از وی به دنیا خواهد آمد.
به همین جهت آن بانوی مخدره، بیش از هر مادر دیگری مواظب طفل خود در بطنش بود تا اندک آسیبی به وی نرسد و چیزی از نورانیت آن کاسته نشود، تا اینکه بالاخره در یازدهم ذیقعده سال ۱۴۸ هجری قمری، اولین فرزند آن بانوی مکرمه یعنی وجود نازنین امام رضا علیه السلام دیده به جهان گشود و دل همه شیعیان و علویان را مملو از سرور کرد.
آن بانوی بزرگوار خود در این زمینه گفته است: (فَلَمّا وَضَعْتُهُ عَلَی الأرْضِ وَاضِعاً یدَهُ عَلَی الأرّضِ رَافِعاً رأسَه إلَی السَّماءِ یحَرِّکُ شَفَتَیهِ کَأَنَّهُ یتَکَلَّمُ).
وقتی آن فرزند را به دنیا آوردم او در همان لحظه اول، دست خود را بر زمین نهاد و سر مبارکش را به سمت آسمان بالا برد و آن‌گاه لب‌های مبارکش حرکت کرد، به گونه‌ای که گویا (با خداوند متعال) سخن می‌گفت.
در این هنگام بود که امام کاظم علیه السلام با سرور و خوشحالی وارد زادگاه فرزند معصومی شد و خطاب به آن بانوی مکرمه چنین فرمود: (هَنِیئاً لَکِ یا نَجِمهُ، کَرَامَهَ رَبِّکِ)، ای نجمه! گوارا باد بر تو این کرامت پروردگار.
سپس آن بانو می‌گوید: آن‌گاه من آن طفل نورانی را در پارچه سفیدی پیچیدم و آن را به آغوش پدرش دادم و آن حضرت در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت و سپس از اطرافیان خود اندکی آب فرات خواست و لب‌ها و زبان مبارک آن مولود را به آب فرات تیمم فرمود و پس از آن دوباره آن فرزند را به من تحویل داد و فرمود: (خُذِیه؛ فَإنَّهُ بَقِیهَ ‌اللهِ فِی أَرْضِهِ)، فرزندت را تحویل بگیر، که همانا او رحمت پایدار خداوند بر روی زمین است.

برگرفته از سایت شهید آوینی

  • دوشنبه
  • 24
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:52
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران