تویی شمع و منم پروانه تو
اسیر نرگس مستانه تو
.
من آن سرگشته و شیدای عشقم
شدم مست می پیمانه تو
.
رسیده خضر بر آب حیاتش
چو گشته ساکن میخانه ی تو
.
کِشدحسرت که خورشید جهانتاب
در آیدهرسحرازخانه ی تو
.
دلم با عاقلان کاری ندارد
ازآن روزی که شد دیوانه ی تو
.
.
سرم خاک ره سلطان طوس است
دلم دیوانه ی شمس الشموس است
.
.
دلم ازدردهجران تو خون است
دمی بنگرکه حالم بی توچون است
.
گنهکارم ولی عشق تو دارم
صدف را دّر و گوهر در درون است
.
سیه خالت مثال نقطۀ نون
جمالت آیه مایسطرون است
.
رضایم بررضایت ای رضاجان
که دایم لطف توازحد فزون است
.
دلا دیوانه شو چون درره عشق
مقام و منزل اوّل جنون است
.
.
چه شیرین است این دیوانه بودن
به شمع روی او پروانه بودن
.
.
به رویش دیده ام نورخدا را
ز نامش یافتم عشق و صفا را
.
به زیر قبه اش خلاق رحمان
اجابت می کند حتماً دعا را
.
به نرد عشق می بازد هر آنکس
دهد گر بر جنان کوی رضا را
.
طبیب دردمندانی رضا جان
نظر کن این اسیر و مبتلا را
.
به حق مادر پهلو شکسته
مرانی از در خود این گدا را
.
بیا #بابک تو هم در کوی رندان
بگیر امشب جواز کربلا را
.
- دوشنبه
- 24
- تیر
- 1398
- ساعت
- 13:6
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حاج افشین بابک اردبیلی
ارسال دیدگاه