شب است و منادى ندا مى کند
مریدان حق را صدا مى کند
که امشب در رحمت خویش را
خدا بر رخ خلق وا مى کند
ز خمخانه شب شراباً طهورا
به پیمانه انّما مى کند
ز رحمت به موسى بن جعفر خدا
گران هدیه اى را عطا مى کند
به نجمه عطا کرده حق آیتى
که حق را ز باطل جدا مى کند
قدم زد على بن موسى به عالم
که عالم بر او اقتدا مى کند
به شمس الضحى داده شمس الشموسى
کز او شمس کسب ضیا مى کند
درخشید رخشنده مهرى که مهرش
مس قلب ما را طلا مى کند
چو جدّش ز رفعت برد گوى سبقت
که صبر بلا در قضا مى کند
ز نام على نام او گشته مشتق
که توصیف او هل اتى مى کند
بود عصمت فاطمى را دُر ناب
که شرم از رخ او حیا مى کند
بود او حَسَن را علمدار صلحى
که پاینده دین خدا مى کند
بود وارث نهضت سرخ عاشور
که کاخ ستم را فنا مى کند
بود در عبادت چو زین العباد
که بر شیعیانش دعا مى کند
چو بحرالعلوم است دریایى از علم
که فکر بشر کیمیا مى کند
ز فقه الرضا زنده شد فقه صادق
که تضمین آن با ولا مى کند
اگر اژدها کرد موسى عصا را
رضا این عمل بى عصا مى کند
کند زنده در پرده تصویر شیران
ببین پور موسى چه ها مى کند
اگر آهویى را به دامى ببیند
ز دام بلایش رها مى کند
بود او طبیبى که بى نسخه درمان
ز ما دردها را دوا مى کند
چو بابش بود مظهر جود و بخشش
که حاجات ما را روا مى کند
ز بس که رئوف است از ما خدا را
ز فرط رضایش رضا مى کند
رسول خدا را بود پاره تن
که وصفش رسول خدا مى کند
خدا را زیارت کند هر که او را
زیارت به صدق و صفا مى کند
به دیدار قبرش رود هر که یک بار
تلافى آن را سه جا مى کند
به «ژولیده» او داده قولى که فردا
به قولى که داده وفا مى کند
- یکشنبه
- 26
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 6:59
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه