حكيم صفاي اصفهاني
من دست زنم دراين فراپستي بردامن شاه عالم بالا
از بحرنخست گوهر هشتم دريدي چهار لؤلؤ لالا
گردون چهار اختر خاتم كاين چارچوگوهرندواودريا
داراي نُه آسمان تودرتو دارندة هفت ارض تابرتا
سلطان سماء روح و ارض تن قيوم چهار ام و هفت آبا
او جان و جميع ماسوي پيكر او كل و جميع كائنات اجزا
بگذشته ازآن كه علم الانسان مالايعلم ستايمش زان سا
سلطان كه ولايت مطلق كاوهست مدير كن فكان تنها
مير ملكوتيان روشن دل پير جبروتيان جان پروا
او شخص وجود و هيكل موجود عرش و فلك و ملك همة اعضا
از نقطة خاك مركز هستي پيدا شد و شد چو نقطة پابرجا
نّه دايرة سپهر از او دائم گردند به گرد مركز غبرا
آن نقطه رضاست كز سركلكش بر لوح قضا قدر كند انشا
- یکشنبه
- 26
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 7:12
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه