من بقیعم یک زمینِ پر ستاره
قلب من از داغ خوبان پر شراره
وامصیب...
از غم آل پیمبر سینه چاکم
جسم پاک اهل بیت است زیر خاکم
وامصیب...
مرتضی آرامش و صبرش همینجاست
فاطمه بنتِ اسد قبرش همینجاست
وامصیب...
خاک پاک عترت حقّ الیقینم
من مزار حضرت امّ البنینم
وامصیب...
با سِرشکِ دیده و آه و واویلا
زائرِ من میشود مهدیِ زهرا
وامصیب...
میشود او خونجگر با دیده ی تر
روضه خوانِ روضه های سختِ مادر
وامصیب...
روضه خواند او به سوز و اشک دیده
یادِ دود و آتش و قدّ خمیده
وامصیب...
گوییا دیده که با مادر چه ها شد
شهر یثرب صحنه ای از کربلا شد
وامصیب...
گوییا دیده چه شد با آن یگانه
شِکْوه دارد از غلاف و تازیانه
وامصیب...
- سه شنبه
- 1
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 14:31
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه