• دوشنبه 3 دی 03


اشعار مدح و ولادت حضرت معصومه(س)،(دلگیر، دلخسته، پریشان، راه رفتم)

3130
1

دلگیر، دلخسته، پریشان، راه رفتم

نوری نمی دیدم به سمت ماه رفتم

هم درد تنهایی ما بی او که می شد؟

قم بی حضورش شهرکی متروکه می شد

 

بر آب عصا را گر نمی زد دخت موسی

یک باره سیل بی امان می برد ما را

عکس حرم را روی سینه قاب کردم

قلب خودم را دور آن بیتاب کردم

آیین این آیینه ها مهمان پذیری ست

دیری ست آهم میهمان اوست دیری ست

بر جذبه های گنبدش دلداده خورشید

هرکس نخستین زائرش... همزاد خورشید

هر شاعری با لطف او مأجور باشد

در وصف او هر بیت، بیت النور باشد

بانو برایت شعر آوردم بخوانم

بگذار امشب تا سحر این جا بمانم

روز نخستین مهر تو دیوانه ام کرد

یادت می آید من همانم من همانم

می افتد از چشمانم اشک قطره قطره

اما نمی افتد تمنا از زبانم

وقت ورود تو همان روز دل انگیز

ای کاش بودم تا تو بودی میهمانم

آن روز عشق و احترام و مهربانی

گل ریختن از پشت بام و مهربانی

چندین محافظ در میان کاروان بود

شکر خدا آن ساربان هم مهربان بود

جمعیت آن روز مرهم بود، مرهم

دور و بر آن ناقه محرم بود، محرم

تاریخ رنج عشق را تمدید کردی

با رفتنت صد خاطره تجدید کردی

شرح کتاب فاطمی را طرح کردی

طرح کتاب زینبی را شرح کردی

کم می شود اشک من اما لطف تو نه

من مستحق آتشم با لطف تو نه

بانو شما از ریشه ی عشقی اصیلی

محض رضای مهربانی «اشفعی لی»

شاعر:مجید تال

 

 

  • یکشنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 16:19
  • نوشته شده توسط
  • علی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران