در دل خویش غم آل عبا دارم من
میل جان دادن بر آل کسا دارم من
سر سودا زده ی من به غم خویش خوش است
دلخوشم با غم و کی میل دوا دارم من
نبوی مکتب و زهرا منش و حیدریم
قبله ای سوی شه کرب و بلا دارم من
اغنیا را تو بگو دل به منا خوش دارند
کعبه ای چون حرم پاک رضا دارم من
تا که آن شاه کند میل به قربانی من
سر خود بر کف و دل غرق دعا دارم من
آس و پاسم من اگر بین شماها مردم
صاحبی با حرم بقعه طلا دارم من
در میخانه به من باز کن ای شاه رئوف
که فقط در همه افلاک تو رادارم من
بی نصیبم مکن از گردش چشمت ای دوست
که دلی سخت گرفتار بلا دارم من
گرچه در چشم خلایق شده ام خوار ولی
در میان همه مرغان تو جا دارم من
دعبل عصر و زمان خودم و شادم که
این لیاقت ز عنایات شما دارم من
شاعر:مجید خضرابی
- سه شنبه
- 28
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 13:20
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه