ای مسیر تو وادیِ ایمان،یا ابالمنتَظَر ای حسن جان
ای حسن جان...
هستی ام نذر راه ولایت،حضرت عسکری جان فدایت
چشمه سار بهشت ظهوری،لاله ی باغ یاسین و نوری
ای جمال تو چون گل به گلشن،هر کلامت چو خورشید روشن
جلوه ی حیّ یکتا تو هستی،نور چشمانِ زهرا تو هستی
جان بُوَد سائل توشه ی تو،زائرِ قبر شش گوشه ی تو
دست ما و عطایت حسن جان،سوز ما و نوایت حسن جان
ای که مسموم کین شد وجودت،سوزد از زهر غم تار و پودت
تشنگی بر وجودت اثر کرد،قلب ما را ز غم پر شرر کرد
آنکه بوده همه بود و هستت،مهدی ات آب داده به دستت
نالم از غربت نینوایی،سوزم از داغ کرببلایی
جدّتان بین مقتل فدا شد،تشنه لب از تنش سر جدا شد
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
- یکشنبه
- 6
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 12:2
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه