روي دوشا شالِ عزا ، آه آه آه
ميريزه اشك امام رضا ، آه آه آه
ميان ، زائرا توي صحن حضرت
ميگن ، امام رضا سرت سلامت
امون ، كشتن جَوونتو تو غربت
كُـنج دخـمـه بي رمــق...
غريب گير آوردنش
يه گوشه اي از عطش
ميسوخت تموم تنش
يا امام رضا ، آجرك الله ٣
داره ميسوزه جگرم ، آب آب آب
داره ميسوزه پيكرم ، آب آب آب
نخند ، به اشك چشماي تره من
نخند ، به سوختن بال و پره من
نخند ، جلو چشاي مادره من
مادره قامـت خمـم....
اومده بالا سرم
داره ضجه ميزنه
با اشك چشم ترم
يا امام رضا ، آجرك الله ٣
تا با گريه ميگفتم آب ، آه آه آه
يادم اومد غمِ رباب ، آه آه آه
ميخوند ، پايين نيزه هِي لالايي
لالا ، چرا بالاي نيزه هايي
ميگفت ، بيا شيرت بدم كجايي
لااقــل از روي نِــى...
بيا پايين پيش من
يه بار يه مادر بگو
علي يه حرفي بزن
يا امام رضا ، آجرك الله ٣
- دوشنبه
- 7
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 9:40
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عباس میرخلف زاده
ارسال دیدگاه