علی ای همای وحدت تو چه مظهری خدا را
که خدا نمود زینت بتو تخت انّما را
.
علی ای محیط وحدت تو چه آیتی خدا را
که محاط تست کثرت چه نهان چه آشکارا
.
علی ای سوار قدرت تو چه قدرتی خدا را
که کشید دست و تیغ تو کمان لافتی را
.
علی ایکه با محمد بدو جسم رفته یک روح
صلوات ختم بنما بنگر یکی دو تا را
.
علی ای سماء وحدت تو چه پرتوی خدا را
که به نه سپهر دادی تو علو و ارتقا را
.
تو به آسمان وحدت چه مهی چه آفتابی
که گرفته نور روی تو ز ارض تا سما را
.
بتو گر قوام هستی ز ازل خدا نبستی
به تمام ملک هستی بکه کردی این عطا را
.
علی ایکه داد احمد بکفت لوای حمدش
که علم کند یدالله بدو عالم آن لوا را
.
علی ایکه در شجاعت بقدر تو قدر دادی
که قدر بدست گیرد سر رشته قضا را
.
نبود بجز تو حیدر نبود بجز تو صفدر
بکسی نداده داور بجز از تو این قوا را
.
علی ای که کس بجز تو به خدا نمی تواند
که بقا دهد فنا را که فنا دهد بقا را
.
بکدام چشم بیند بتو آنکه خود نبوده
که ز ابتدا تو بودی و تو هستی انتها را
.
علی ایکه حب و بغض تو بهشت گشت و دوزخ
که میان این دو برزخ کند امتحان ما را
.
تو بتوبه و انابه لب بوالبشر گشودی
پسری قبول توبه ز پدر نمود یارا
.
دم عیسوی ز لعل تو نمود مرده احیا
که بدست پور عمران تو نهادی آن عصا را
.
چو عروج کرد احمد که بجز تو بود آنجا
که بجلوه وانماید پس پرده عما را
.
علی ای که در سخاوت به هزارها چو حاتم
ز کرم تو یاد دادی ره بخشش و سخا را
.
علی ایکه بوعلی ها ز تو رسم کرده قانون
که نوشت حکمت او ز شفای تو شفا را
.
اگر عمرو یا که عنتر چه بنهروان چه خیبر
که نکرد گم ز بیم تو بجنگ دست و پا را
.
بجز از علی چه گوئی بکسی خلیفه الله
ز خدای زهد و تقوی بده فرق اتقیا را
.
علی ای که با نگاهی کنی عالمی تو احیا
چه شود که وا نوازی بنگاهی آشنا را
.
- دوشنبه
- 7
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 12:42
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مفتون همدانی
ارسال دیدگاه