آه،ببین درِ خونَت فقیره،دلش به معصیت اسیره
خدا محبت شمارو،از ما گداهاتون نگیره
برام دعا کن،تا با ولایَت
دور از گناه شم و باشم اهل عبادت
بنده بِشم در راه شریعَت
مثل خمینی و بروجردی و بَهجت
آه کریمه ی آل پیمبر
تمامِ هستیِ برادر
ای بضعه ی موسی بن جعفر...
آه،رفتی به جانبِ خراسان،به عزم دیدن برادر
ولی نشد نصیبت از غم،نگاهِ بر جمالِ دلبر
ولی خدا را صد مرتبه شکر
نَشنیده ای طعنه زِ ملعون زمانه
به حفظ مکتب،شبیهِ زینب
نزد به تو کسی ز کینه تازیانه
آه کریمه ی آل پیمبر
تمامِ هستیِ برادر
ای بضعه ی موسی بن جعفر...
آه وقتی به شهر قم رسیدی،جز مهربانی ها ندیدی
امّا برای تو بگویم،از قوم ملعون و پلیدی
یک قافله شد،وارد به شام و
آه از جفا و خنده ها و ازدحام و
غربت عیان است،غم بی کران است
داغ دل از محلّه ی یهودیان است
آه حسین حسین غریب مادر...
- سه شنبه
- 8
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 13:57
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه