مهربانا پدری مثل پیمبر داری.
که به نزد دل او حرمت کوثر داری.
از همان کودکی ات در دل زهرایی خود.
داغ یک کوچه و یک سیلی و مادر داری.
خانه ات عطر غریبی عمویت را داشت.
که دلی سوخته از کینه ی همسر داری.
دور حجره همه بر اشک تو می خندیدند.
غربت لحظه ی جان دادن اکبر داری.
آب در لحظه ی آخر به لبانت نرسید.
بر لبت روضه ای از تشنه ی بی سر داری.
آفتاب و تن صد چاک حسین اما تو.
بر سرت سایه ای از بال کبوتر داری.
چند جا گر که شده روضه ی تو مثل حسین.
شکر آقا که سری بر روی پیکر داری.
تا بیاید پسرت لحظه ی آخر به برت.
چشم بر حجره ی دربسته و یک در داری.
- چهارشنبه
- 9
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 17:51
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رسول رشیدی راد
ارسال دیدگاه