• دوشنبه 3 دی 03


روز وداع یاران -(بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران )

5864
12

بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران 
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران 
هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد 
داند که سخت باشد قطع امیدواران 
با ساربان بگویید احوال آب چشمم 
تا بر شتر نبندد محمل به روز باران 
بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت 
گریان چو در قیامت چشم گناهکاران 
ای صبح شب نشینان جانم به طاقت آمد 
از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران 
چندین که برشمردم از ماجرای عشقت 
اندوه دل نگفتم الا یک از هزاران 
#سعدی به روزگاران مهری نشسته در دل 
بیرون نمی‌توان کرد الا به روزگاران 
چندت کنم حکایت شرح این قدر کفایت 
باقی نمی‌توان گفت الا به غمگساران 
مرحوم اسماعیل خان ( سرباز بروجردی) 
تضمین غزل سعدی 
در قتلگاه گفتا زینب به حمله داران 
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران 
ای شمر بی مروت مَنْعم زِ گریه منما 
کَز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران 
هر کس که دیده باشد شهدِ لَبانِ اَکبر 
داند که تلْخْ باشد قطعِ امیدواران 
با ساربان بگوئید از گریۀ سکینه 
تا بر شتر نبندد محمل به روزِ باران 
چون فاطمه جدا شد گفتا به نعش قاسم 
اندوهِ دلْ نَگفتم الا یک از هزاران 
صبح قیامت آمد این شام ماتم ما 
از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران 
گردون جور پیشه زین غم بُوَد همیشه 
گریان چو در قیامت چشمِ گناهکاران 
سرباز با دل خود برگو غم شَه دین 
با کس نمی توان گفت اِلّا به غمگُساران 

  • پنج شنبه
  • 10
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 9:50
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران