خورشید ز نور رخ رخشان حسین است
ماه از لمع چهرۀ تابان حسین است
.
در بارگه قدس به قندیل تقرّب
انوار ولا شمع فروزان حسین است
.
جبریل امین بهر پرستاری شخصش
چون مفتخر از جانب یزدان حسین است
.
باران کرم در صدف قلزم رحمت
از ابر وفا لؤ لؤِ مرجان حسین است
.
خیل ملک اندر حرم عرش جلالش
با صدق و صفا خادم و دربان حسین است
.
بر چشم جهان کُحل جواهر بود آری
خاکی که در آن خون شهیدان حسین است
.
حاتم که بعالم بسخاوت شده مشهور
بنگر بسخا ریزه خور خوان حسین است
.
بر جسم جهان روح و روان می دمد آری
بادی که گذارش ز گلستان حسین است
.
عالم همه مستند ز صهبای وفایش
شرمنده گل از نکهت ریحان حسین است
.
با حسرت دیدارِ به طور حضرت موسی
اَرنی بزبان واله و حیران حسین است
.
گلشن شدن از بهر خلیل آتش نمرود
از مرحمت و لطف فراوان حسین است
.
آن جمع که بر گلشن دین آب ز خون داد
در کرب و بلا جمله جوانان حسین است
.
آن گل که ز بیداد خزانی شده پرپر
اکبر بُود آن نوگلِ خندان حسین است
.
هر غنچه نهفته است بدل داغ شگفتن
حسرت زده از اصغرعطشان حسین است
.
آن سرو دل آرای پر و بال شکسته
در گلشن غم سرو خرامان حسین است
.
از خیمه به میدان و ز میدان به خیمه
با ذکر اَخا زینب نالان حسین است
.
آشفتگی انجم افلاک بگردون
ز آشفتگی جمع پریشان حسین است
.
آن لحن حجازی که بود غبطه بداوود
در نوک جدا نغمۀ قرآن حسین است
.
اندر صف محشر نکند واهمه #هوشی
باصدق هر آنکس که نواخوان حسین است
- پنج شنبه
- 10
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 11:13
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ارسال دیدگاه