غریب افتادهای در دسـت جلاد
از این بـییـاوری فـریاد فـریاد
مثال تشنـه ای در چنـگ صیـاد
شـده کـاخ یزیـد از ظلـم آبـاد
******
غریب افتـادهای در زیر شمشیـر
غریبـانه نشستـه بـر تنـت تیـر
غـریـب ایـن دیـار پـُر بـلایـی
غریبـی مـیروم در بند و زنجیـر
غریبی در وطن سهم حسـن بود
به زیر نیـزه بـاران در کفـن بود
تـو امّـا در دل صحــرا غـریبـی
تویی دور از وطن ، او در وطن بود
غریب افتادهای در دسـت جلاد
******
غریـب افتـادهای در بین لشکـر
بـه زیـر چکمـة شمـر ستمگـر
تو را میبینـم و میسوزم ایوای
نهـاده بـر گلـوی تشنـه خنجـر
غریبـانـه دلـم میگیـرد از غـم
تویی در خون و من در اشک نمنم
به خونـابی که از نـای تو ریـزد
شود جانا به هر دم عمـر من کم
غریب افتادهای در دسـت جلاد
******
به روی سینـهات قاتـل نشستـه
برای سـر بریـدن دشنـه بستـه
نهـاده از قفـا خنجـر به حنجـر
مرا این صحنه دیدن دل شکسته
به یک پنجـه فشرده تار مویـت
به دسـت دیگـرش زیر گلویـت
دعـا کـن زینبـت اینجـا بمیـرد
توانـی کـو که مانـم روبـرویـت
غریب افتادهای در دسـت جلاد
******
بـه یـاد غـربـت مـادر بگـریَـم
به یـاد ضرب میـخ و در بگـریـَم
به یـاد کوچـههای شهـر یثـرب
بـه مظلومیّـت حیــدر بگـریـَم
دل شیعـه از این غربـت بسـوزد
به آن بانـوی بـی تربت بسـوزد
در این آدینـه قلب سـروری هم
بـه امّیـد دمـی قـربـت بسـوزد
غریب افتادهای در دسـت جلاد
- شنبه
- 12
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 12:57
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه