تویی که جود و عطا بر امام ها داری
چقدر لطف و سخاوت برای ما داری؟!
جواد فاطمه ارث از کریم او بردی
غریب خانه شدن را ز مجتبا داری
اگر که زهر زمینت زده است، می دانم
به سینه مثل حسن داغ کوچه را داری
صدای هلهله و رقص و پایکوبی ها
نمی گذاشت بگویی به دل چه ها داری
شرار زهر لبت را چقدر خشکانده!
به حجره روضه ی عطشان کربلا داری
تنت رها شده است پشت بام خانه، بناست
سه روز روضه ی ارباب را به پا داری
سلام ای تن بی سر، سر بدون بدن
چرا درون تنور و به نیزه جا داری؟
تو روی نیزه حواست به عمه ها بوده
تو سایه بر سر بی سایبان ما داری...
- یکشنبه
- 13
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 10:6
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیر عظیمی
ارسال دیدگاه