چه خیری به من میرسه یکسر از تو
برای من اقا کیه بهتر از تو
منی که نفس هامو خرج تو کردم
تا وقتی که زنده م به دورت می گردم
از اون روزی که دارم این نوکری رو
نذاشتی گدایی کنم هر دری رو
یه شب روضه روزیم نباشه می میرم
تا میگم حسین جانم اروم می گیرم
اگرچه دل من به دنیا اسیره
نزاشتی که دنیا به من سخت بگیره
اگه روزی عشقت ز قلبم جداشه
میخوام دیگه یک لحظه دنیا نباشه
نمیره ز قلبم هرانچه که دیدم
که او می دوید و منم می دویدم
یکی کاش ز گودال تو رو دربیاره
میخواد شمر سرت رو رو سینت بزاره
داره خواهرت میره بالا سر از حال
نزن اینقده دست و پا توی گودال
پیچیده تو موهای تو پنجه هاشو
بلند کرده حالا براتو صداشو
میزد خنجر و به گلوتو با ضربه
یه ضربه دو ضربه دوازده تا ضربه
- یکشنبه
- 13
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 13:51
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حسن کردی
ارسال دیدگاه