• سه شنبه 4 دی 03


در مدح حضرت امام محمد باقر علیه السلام گریز به راه_شام -(ای بقیعت قبلۀ اهل ولا )

993
1

ای بقیعت قبلۀ اهل ولا 
شاهد غوغایِ دشت کربلا 
کویِ تو میعادگاهِ قدسیان 
بر مزارت سر نهاده آسمان 
عشق و صبر و غم همه مات تواَند 
مُحرِم بی صبرِ میقات تواَند 
قبر بی نورت فروغ دیده هاست 
بارگاه تو درون قلب ماست 
ای صفای قلب سلطان نجف 
مدح تو گفتیم و ماندیم از هدف 
مدح تو گفتیم و زیبا شد غزل 
چون تو بودن نیست امّا در عمل 
«مثنوی هم ظرف این مظروف نیست» 
چون بر آدم قدر تو مکشوف نیست 
حضرت صادق که جان مدیون اوست 
علم و فقه جعفری مرهون اوست 
کامیاب از علم او گشته جهان 
پیروِ خطِّ تو بوده بی گمان 
در بهارت برگ ریزان دیده ای 
جسم صد چاک شهیدان دیده ای 
دیده ای با چشم گریانت عیان 
شعله را بر خیمه های عرشیان 
اشک تو بوی شهادت میدهد 
هر دَمَت روحی دوباره می دَمَد 
#گریز 
راه شام و ریسمانِ دشمنان 
برده بود از کف تو را تاب و توان 
نیزه ای بود و سری خونین بر آن 
در پی او دختری شیرین زبان 
پا برهنه می دوید و خسته بود 
بر دو دستش ریسمانی بسته بود 
گاهی از پا می فتاد و می نشست 
بغض مانده در گلو را می شکست 
بر سر خونین ندا می زد پدر 
لحظه ای بر چشم گریانم نگر 
من به امّیدِ نگاهت زنده ام 
ور نه از بودن دگر دل کنده ام 
دیده هایت نیمخواب است ای پدر 
همچو چشمان رباب است ای پدر 
مادرم دل بر نگاهی بسته است 
تازیانه خورده او هم خسته است 
خود به محمل روی نیزه دلبرش 
گاه بر من گرید و گاه اصغرش 
همچو ابری در غمت باریده ام 
جورِ صد خار مغیلان دیده ام 
شکر، ایزد را که لیلی با من است 
همچو مجنون اشک غم بر دامن است 

  • دوشنبه
  • 14
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 13:6
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران