بَر سَر دارالاماره
میکنم سویت اشاره
یا میا یا اینکه با خود
تو میاور شیر و خواره
گر بیایی میشوی حیران
میدهد بر روی دستت جان
یابن الزهرا کن حَذَر از این
شهر ویران
ای حسین جان ای حسین جان ای حسین جان
بَر تو گویم من به ناله
که میاور یاس و لاله
میزند شور این دل من
بهر آن طفل سه ساله
کوفیان در فکرشان جنگ است
راه و رَسم کوفه نیرنگ است
روی بام خانه ها از دَم
تیر و سنگ است
ای حسین جان ای حسین جان ای حسین جان
شهر کوفه پُر فریب است
مسلم تو بی شکیب است
نام حیدر را که بردم
دیدم اینجا هم غریب است
بین کوچه یاد زهرایم
یاد بی یاریِ مولایم
مسلم آواره ی شهر و
کوچه هایم
ای حسین جان ای حسین جان ای حسین جان
- سه شنبه
- 15
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 12:13
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا رسولی
ارسال دیدگاه