• دوشنبه 3 دی 03

 عباس میرخلف زاده

متن شعر شهادت امام محمد باقر(ع) -(باز ، آسمونا ، بيقراره)

1539

باز ، آسمونا ، بيقراره
تو مدينه ، غم ميباره

مدينه ، تو اين شب و روزا چقدر
بوي غم ، داره برامون عجيبه
بميرم ، يه شمع نداره تو بقيع
آقامون ، امام باقر غريبه

غريبونه تو دخمه اي
مادرشو صدا ميزد و
با سوز و درد جگرش
يه گوشه دست و پا ميزد و
تو آخرين نفس فقط
ناله ي كربلا ميزد و...

غريب آقام ٣ امام باقر

با ، گريه سر شد ، عُمر آقا
از فراق و ، داغِ غمها


بميرم ، تو كربلا چار ساله بود
ولي شد ، براش چهل سال بخدا
همونجا ، تو كربلا پير شده بود
 تا كه شد ، راهيه گودال بخدا


يه عمري سوخت با غُصه ي
آتيش گرفتنِ حرمو
يه دختري كه دامنش
ميسوخت ميگفت كجا برمو
يكي به زجر ميگفت بسه
نَكِش موهاي سرمو


غريب آقام ٣ حسين زهرا


از ، چي بگم كه ، دل كبابه
از غماي ، تو خرابه

نميشه ، باور هيچ كس بخدا
تو اين شهر ، ناموس حيدر اسيره
نديدم ، كسي بگه نانجيبا 
يه دختر ، سر بابا ديد ميميره 


محاله كه يادم بره
سرِ بريده رو تا آورد
ديدم كه عمه زينبم
افتاد و روي خاكا خورد
به هق هق افتاد سه ساله
سر بابا رو ديد و مُرد


يا ابتاه من الذي ايتمني ايتمني



صلوات الله عليهم اجمعين
لعنة الله علىٰ اعدائهم اجمعين
التماس دعا
ذي الحجه ١٤٣٧

  • چهارشنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 9:19
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید


حجم فایل 3.61 MB
تعداد بازپخش 119
تاریخ بارگذاری چهارشنبه 16 مرداد 1398 00:23

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران