• جمعه 2 آذر 03

 اسماعیل تقوایی

یا مسلم بن عقیل _در کوفه تنها مانده ام بی یار ویاور

631

یا مسلم بن عقیل

در کوفه تنها مانده ام بی یار ویاور
پشت سرم خالی ودشمن در برابر

هستم سفیر زاده زهرا(س)بر آنها
درها برویم بسته،هرخانه زنم در

اول سوی من آمده پیمان ببستند
حالا شکسته عهد،رفته سوی دیگر

همراه خود آورده ام دو کودکم را
آنها چه میسازند با این قوم کافر

ای وای من،نامه نوشتم کوفه آید
مولا حسینم زاده زهرا وحیدر

او گر بیاید روبرو با تیر وتیغ است
مسلم شود شرمنده زهرای اطهر

ای کاش مولارو بسوی دیگر آرد
کوفه شده دشمن سرای او، سراسر

روسوی مکه ناله دارم با حسینم
دیگر میا کوفه،میا تو جان مادر

اینجا همه سازند تیغ وخنجر وتیغ
آماده تا برند جانا از تو حنجر

این نانجیبان جمله از کودک کشانند
دل ناگرانم بهر عبدا...،اصغر

اینها همه آماده بهر انتقامند
در فکرشان خندق،احد،همراه خیبر

مولا اگر آیی دگر زینب میاور
ای وای از قتل برادر پیش خواهر

این فکر ها آتش به جان مسلم افکند
شرمنده ام از روی تو تا روز محشر

شعر:اسماعیل تقوایی

  • جمعه
  • 18
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 20:56
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران