شنيدم راهى شدى به سمت كرب و بلا آقا
شنيدم همراهته ناموس مرتضى آقا
شنيدم دارن ميان زن ها و بچه ها آقا
اى واى....
-
جان مادرت برگرد
تا فرصتى باقيه
جان مادرت برگرد
اينجا حرف ساقيه
جان مادرت برگرد
كوفه پر از ياغيه
-
دروغ ميگن به فكر تو نيستن حسين
دروغ ميگن هرچى كه هى ميگن حسين
فقط اينجا يه عده دل سنگن حسين...دروغ ميگن
صدا پاتو مى شنوم همين زده من رو آتيشم
دارم از شرم تو و غم بنى هاشم آب ميشم
حالا كه تنها شدم نشد كه باشى شما پيشم
اى واى....
-
وضعم و نميدونى
خبر دارى از حالم؟
تشنه لب تو اين شهرم
خودت بيا دنبالم
غرق آهم و حالا
كوفه شده گودالم
-
نشد آقا بهت بگم اينجا نيا
نشد آقا بگم كه با زن ها نيا
حلالم كن نشد بگم آقانيا....نشدآقا
تو اين شهر آواره نيا كه آواره ميشى تو
تمومه دردم تويى نيا كه بيچاره ميشى تو
عزا دار اكبر و گلوى شير خواره ميشى تو
اى واى...
-
كوه غيرت و دردم
دارم مى سوزم تو تب
كوچه هارو مى گردم
تو اين سياهى شب
هرچى باشه من مردم
ولى امون از زينب
-
حلالم كن حالا كه كار اينجا رسيد
حلالم كن روزى كه پشت تو خميد
همون روز كه دشمن ازت سر مى بريد..حلالم كن
- شنبه
- 19
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 9:47
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
آرمان صائمی
ارسال دیدگاه