صبح سعادت دمید عید ولایت رسید
فیض ازل یارشد نوبت دولت رسید
.
در خم گیسوی یار بود دلم بی قرار
بعد بسی انتظار مژده ی راحت رسید
.
درگه رحمت گشود ظلمت غم را زدود
سنبل تر وا نمود لمعه ی طلعت رسید
.
شعشعه ی نور شه داد به عالم ضیا
آتش آذر فشرد رشحه ی خلعت رسید
.
از کرمش بر گدا داد مِیِ جانفزا
گفت بخور زین هلا کز خم جنت رسید
.
در پس زانوی غم هین منشین با الم
کز در آن ذوالکرم صیت بشارت رسید
.
آمد وقت فرح دافع حزن و ترح
عید غدیر است خیز بر همه عشرت رسید
.
روی به گلزار کن پشت به اغیار کن
دوره ی شدت گذشت نوبت راحت رسید
.
خیز بزن الصلا بر در هر پارسا
باده شدستی حلال حکم حقیقت رسید
.
بهر شهِ انّما خواند رسول خدا
آیه ی اکملت لک کز سوی عزت رسید
.
وقت رجوع نبی از سفر کعبه شد
منزل خم را زحق حکم اقامت رسید
.
شه ز جهاز شتر کرد بنا منبری
وز قدم شه بر آن عزّ و شرافت رسید
.
دست علی ہر گرفت برد به بالای سر
تا به همه مردمان دیدن طلعت رسید
.
گفت ایا مردمان آمده بلّغ زحق
چون تو رسولی بگو عهد وصایت رسید
.
من به همه مؤمنان گشته ام اولی و حق
هم به شه لافتی حکم ولایت رسید
.
گشت علىِّ ولىّ بر همگی پیشوا
از پسِ اکمال دین امر عنایت رسید
.
دور على جلوه گر بر همه جن و بشر
طاعت او مستقر بهر عبادت رسید
.
مژده به اهل ولا حبّ شه قل کفا
از کرم ذوالمنن بر همه منت رسید
.
خاصه به آن سالکان در ره شه رهروان
کز کرم شیر حق لطف و عنایت رسید
.
هر که جمالش بدید مهر رخش را گزید
باده ی خلعت کشید بر سر عزت رسید
.
- شنبه
- 19
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 13:22
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ارسال دیدگاه