عیدقربان است ومن قربان تو
دل سبوی خون شد ازهجران تو
.
بر پر کاهی نمی ارزد اگر
دل نشدبایک نظر ویران تو
.
دیده ودل کی خدائی میشود
گرنتابد نور مهرافشان تو
.
پشت پا برهردوعالم میزند
ریزه خوار سفره ی احسان تو
.
حافظ و سعدی و شمس و مولوی
جرعه نوشان میِ عرفان تو
.
جرعه گر ازجام تو #داور زند
میشود ازجمله ی مستان تو
.
- شنبه
- 19
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 14:21
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حاج داود بیدق داری
ارسال دیدگاه