• دوشنبه 3 دی 03


راهزن بود دلش، راه مرا زد آقا!

4091
0

راهزن بود دلش ، راه مرا زد آقا !
مصلحت بود شوم قسمت مرتد آقا
غزلی توبه ام از دست ندانم هایم
بین تاریکی و خورشید مردد آقا
ضرری دارد اگر نیم نگاهی بکنی
تا شوم راحت از این حسّ مجرد آقا
فرصت زمزمه ای را به دلم برگردان
فرصت شعر و پریشانی ممتد آقا
مدتی هست کمی روسریم شک دارد
مدتی است کمی بد شده ام بد آقا
هرکه پرهیزترین است برایش انگار
می رسد از در و دیوارپیامد آقا
چشم ها قصد ندارند سخاوت باشند
چشم هامان شده دیوارتر از سد آقا
وَ اِذا زلزلت الارض همین امروز است
قهر کردند مگر ال محمد آقا ؟
فکر ، پابوس پر از عشق تو را گم کرده است
شهر ما قبله ی عشاق ندارد آقا
نذر کردیم فقط هر که شود طوقی تر
بفرستیم به پرواز به مشهد آقا
سال هشتاد و دو از نامه من یادت هست
و جوابی که نوشتی و نیامد آقا
ولی امسال به پیوست کمی خسته ترم
خسته از چون و چرا ،باید وشایدآقا
دو سه روزی ست کبوتر شده حالم،ممنون
که جنون می وزد از کوچه مجرد آقا

پریسا مقصودی از نیشابور

  • چهارشنبه
  • 21
  • مهر
  • 1389
  • ساعت
  • 15:56
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران