انگار در بهشت خدا پا گذاشتیم
وقتی قدم به مجلس آقا گذاشتیم
در این حسینیه شهدا صف کشیده اند
اینجامقدس است که ما پا گذاشتیم
با وحدت عقیده به کثرت رسیده ایم
اینجا بجای واژه ی "من" ، "ما" گذاشتیم
شور و شعور ناب حسینی خویش را
در خیمه ی عزا به تماشا گذاشتیم
زانو زدیم اگرچه در این روضه ها ولی
دل را میان کرببلا جا گذاشتیم
"سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است"
ما نیز سر به دامن صحرا گذاشتیم
"باز این چه رستخیز عظیم است"در حرم
گویا قدم به محشر کبری گذاشتیم
امشب هر آنکه آمده مهمان مسلم است
حتی خود حسین پریشان مسلم است
دلداده ای بخاطر دلدار میرود
"پیک امام " و "محرم اسرار"میرود
ترسی در او ز فتنه ی إبن زیاد نیست
با غیرت و شکوه علی وار میرود
او نیز شیر بیشه ای از نسل هاشمی ست
تا قلب فتنه "مسلم کرار "میرود
در یک نگاه کوفه ابوالفضل دیگری ست
با شوکت و جلال علمدار میرود
مسلم نگو بیا و بگو میثم حسین
آن میثمی که خود به سر دار میرود
کوچه به کوچه شهر دو صد گونه فرقه را
در جستجوی یار فداکار میرود
مثل عموش خسته از اوضاع روزگار
مثل عموش دست به دیوار میرود
بر دختران آل علی گریه میکند
هر ساعتی که بر سر بازار میرود
مسلم اگرچه گرم نماز عشای خویش
کوفی سراغ درهم و دینار میرود
خولی سراغ کعب نی و تازیانه و ...
اشعث سراغ نیزه ی بسیار میرود
تیر سه شعبه ی دگری میکند شکار
بازار کوفه حرمله هربار میرود
دارد سنان به شهر برای خریدن
سرنیزه ای شبیه به مسمار میرود
با نام و یاد حضرت زهرا توان گرفت
بالای بام دارالعماره زبان گرفت
جز گریه بر غریبی تو راه چاره نیست
بر ظلم های کوفه توان نظاره نیست
از این به بعد ماه تمام حمیده باش
وقتی که آسمان شبش را ستاره نیست
اول شهید راه توام ، راضی ام حسین
"در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست"
قاضی شریح خون تو را هم مباح خواند
جز حکم قتل صبر تو روی مناره نیست
جز تازیانه بر کمر هر پیاده و ...
جز تیغ تیز بر کمر هر سواره نیست
این مسلخی که دور و بر کوفه دیده ام
جای سپیدی گلوی شیرخواره نیست
اینجا کفن برای تو پیدا نمیشود
جز بوریا برای تنی پاره پاره نیست
إرجع الی مدینه ...پدر مادرم فدات
إرجع الی مدینه ...مجالی دوباره نیست
شرمنده ام که نامه نوشتم بیا حسین
شرمنده ام که نامه نوشتم بیا حسین
- یکشنبه
- 20
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 16:40
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
علیرضا خاکساری
ارسال دیدگاه