• دوشنبه 3 دی 03

 اصغر چرمی

زمزمه ورود به كربلا محرم 98 -(یه کاروان ، رسیده به )

3181
4

یه کاروان ، رسیده به 
شهر غم و ، درد و بلا
یه خواهری پرسید داداش
اینجا رو می گن کربلا ؟

شنیدم یه روزی ، تو این سرزمین
می شم با غم و غصه ی تو‌ عجین
می افتی با صورت به روی زمین

اخا المظلوم (۴)

داداش حسین ، بچه هات و
از محملا ، پایین نیار
داغ علی اصغر تو 
رو دلم از الان نذار

شده قلب زینب ، پر از اضطراب
امون از نگاه ، غریب رباب
نشسته از الآن ، توی آفتاب

اخا المظلوم (۴)

کاش بمونه ، سایه ی تو
تا همیشه روی سرم
نبینم اون روزی رو که
 خالی می شه ، دور و برم

از این لحظه روی لبه این دعام
الهی نبینم  ، بدون‌ شمام
تو رو نیزه و من ، تو نا محرمام

اخا المظلوم (۴)

  • سه شنبه
  • 22
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 11:55
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید


حجم فایل 533.50 KB
تعداد بازپخش 402
تاریخ بارگذاری سه شنبه 22 مرداد 1398 03:00

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران