مثل آهو که رصد می کند این صحرا را
خوب می بینم از اینجا همه ی دنیا را
جشن گندم شده برپا و زمین می گرید
قصّه ی آدم و عاشق شدن حوّا را
آسمان تو پر از کفتر عاشق شده است
شور چشمان تو رقصانده کبوترها را
اشک، در جزر و مد پلک فرو می ریزد
تا که برپا کند اینجا غزل دریا را
این همه زائر بارانی و دریای غزل
دو سه بیتی هم از این شعر ببخشا ما را
موج در موج، پر از نیل غمم می بینی؟
دل من کرده هوس، معجزه ی موسا را
دست بر آب بزن، معجزه کن حضرت عشق
قطره در قطره به تصویر بکش معنا را
کاش پاسخ بدهد دست کریمانه ی تو
این همه شاید و کاش و اگر و امّا را
خواب دیدم که در آغوش ضریحت هستم
کاش تعبیر کند یک نفر این رؤیا را...
شاعر:حسین سنگری
- چهارشنبه
- 29
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 5:6
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه