ای ذات حق ولی دم و خونبهای تو
وی توتیای چشم ملک خاکپای تو
.
ثار اللهی و زاده ثار خداستی
تا انتقام خون تو گیرد. خدای تو
.
خوناب دل زدیده فرو ریزد اهل دل
آه از غم شهادت و از ماجرای تو
.
بر خاک کربلاست ز خون تو افتخار
زيبد بکعبه فخر کند – کربلای تو
.
گر زاده خلیل نشد در منا فدا
قربانی است شبه نبی در منای تو
.
آنانکه هست بر سرشان تاج خسروی
دارند آرزوی مقام گدای تو
.
شاهان روزگار که فرمانرواستند
فرمان برند بر در دولت سرای تو
.
عالم بزیر پنجۀ بیداد شام بود
گر – می نبود غائله نینوای تو
.
کردی قیام تا بنشانی ز پای – ظلم
قربان آن قيام قيامت نمای تو
.
قائم شد از قیام تو آزادی بشر
آزاده آنکه داده سراندر هوای تو
.
افراشتی تو پرچم اسلام در جهان
مردان عالمند – بزیر لوای تو
.
فرمان رادمردی و آزادگی هنوز
آید بگوش اهل جهان از ندای تو
.
«گر نیست دین تان ره آزادگان روید»
نازم بلعل خشک و صدای رسای تو
.
قرآن زپایداری تو گشته پایدار
باقیست تا بعالم فانی بقای تو
.
آیات کهف خواند سرت در سر سنان
شد زنده مصحف از لب معجز نمای تو
.
افکند شور لحن حجاز تو – بر عراق
نالد هنوز کوفه چو نای از نوای تو
.
ای شهریار عالم امکان که لامکان
در صدر عرش خویش پسندیده جای تو
.
با آنهمه جلال ندانم که شد چرا ؟
کنج تنورخانه خولی – سرای تو
.
هر درد را – زکوی (حسینی) رسددوا
مائیم و دردمندی و خاک شفای تو
.
- سه شنبه
- 22
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 14:2
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
سعدی زمان سیدرضا حسینی
ارسال دیدگاه