من مسلمم ای کوفه! مسلمان حسینم
آئینهی آئین درخشان حسینم
.
از مشرق عشق آمدهام خوب نظر کن
چون جلوهای از چهرهی تابان حسینم
.
با عطر علی مسجد تو گشته معطّر
مدهوش شمیم شهِ مردان حسینم
.
باید تو مرا از همه بهتر بشناسی
من قنبر عبّاسم و سلمان حسینم
.
از کثرت دشمن نکنم واهمه، زیرا
عمریست که پروردهی دستان حسینم
.
خون علوی در رگ من جاری و ساریست
مدیون عنایات فراوان حسینم
.
هم سیف بنی هاشمم و شیر شجاعت
هم موج خروشندهی طوفان حسینم
.
حالا که شکستند همه بیعت خود را
بگذار بگویم غم پنهان حسینم
.
هرگز نخورم آب تو را در دم آخر
مانند کویر عاشق باران حسینم
.
پیغمبر اسلام به من گریه نمودهست
این فخر بزرگیست که قربان حسینم
.
طفلان غریبم به فدای علی اصغر
دلواپس دلهای غریبان هستم
.
میگریم و مینالم و میسوزم از این غم
چون باخبر از سینهی سوزان حسینم
.
بنویس `بشیر”ا غزلی در غم مسلم
کن زمزمه که مرغ غزلخوان حسینم
.
بانیّ غزل مرثیهات هست `خلیلی”
گوید که غلامی ز غلامان حسینم
.
- سه شنبه
- 22
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 14:10
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
سیدبشیر حسینی میانجی
ارسال دیدگاه