• شنبه 1 اردیبهشت 03

 عباس میرخلف زاده

شعر سنگين شهادت حضرت مسلم بن عقیل علیه السلاممحرم 98 -(من مسلمم مسافره ، دیار غربت)

1184

من مسلمم مسافره ، دیار غربت
آتیش گرفته جونم از ،این همه محنت
جای تو نیست اینجا اقا، برگرد مدینه
فرزند پیغمبر کجا با نا مروت

بغضی توی سینم ،
میخونم از سره دار الاماره
ترسم اینه بارون ،
از گوشه چشم زینبت بباره
پس لااقل بگو که ، 
رباب علیِ اصغر و نیاره

این نا مسلمونا ، هنوز دارن کینه
کافی نبود براشون اون داغ مدینه

صد آه و واویــــــــــلا

مهمون نوازیه اینا ، نیزه و سنگه 
زمزمه ی این کوفیا ، شروع جنگه
منکه یه مَردَم سخت گذشت ، تو کوچه بازار
مسیر ناموست ازین ، کوچه ی تنگه

تو مسجد حیدر ،
از بی نمازیاش میگن به مَردُم
حاضرا آقا که ،
بدن سره تورو بجای گندم
حرفه سره جوونت... ،
بویی نبردن آقا از ترحم

دلواپسم آقا ، قلبم شده مضطر
بگو به زینب بزنه گره به معجر

صد آه و واویــــــــــلا

جون تو و این دختره ، یتیمم آقا
نذار ازت جدابشه ، میترسه تنها
تو سایه ی بالا سرش هستی آقاجون
ولی بگو هواشو داشته باشه سقا

بذار که بعد ازمن ، 
همبازی شه با دخترت آقا
نذاریکه باشه ،
خیره چشاش به من روی نی ها
بارونی شه چشماش ،
میون کوفه بین نامردا

بد جوری بی تابم ، نمیبره خوابم
اینا کتک دارن جای یتیم نوازی

صد آه و واویــــــــــلا

به نفس خسته همه پیر غلامی ارباب...

  • چهارشنبه
  • 23
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 13:37
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید


حجم فایل 840.32 KB
تعداد بازپخش 96
تاریخ بارگذاری چهارشنبه 23 مرداد 1398 05:09

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران