اونكه
داره اذون ميگه ، دمِ در حرم
مثل پيمبره ، تا ميزنه قدم
خيلي امون ميده ، به قلب مضطرم
پسرمه ، پاره جگرمه٢
دل گرميه باباس ، پناه اين خيمه اس
اكبر من عشقه ، رقيه و عمه اس
وقتي ميگه بابا ، اشك تو چشمام جمع ميشه
وقتي كه ميره راه ، اشك تو چشمام جمع ميشه*
تا ميپوشه عبا ، اشك تو چشمام جمع ميشه
ولدي ، ولدي ، ولدي
بابا
كجا ميخواي بري ، بمون دقم نده
رقيه رو ببين ، بازي بات اومده
اشكم و در نيار ، گريوني اينقده
پسرمي ، پاره ي جگرمي ٢
يكم جلو چشمام ، قدم بزن بابا
يه سر به ليلا توو ، حرم بزن بابا
ميري خوشحالي و ، كشته ي اون خندتم
اين دمه آخري ، تشنته شرمندتم
ولدي ، ولدي ، ولدي
مُردَم
تا چيدمت علي ، ميونِ يك عبا
خون به دلم نكن ، پاشو تو رو خدا
نذار بيان تو خيمه اين نامحرما
پاشو بابا ، تو سينمه عزا
از دهنت بابا ، خون ميزنه بالا
چي سرت آوردن ، افتادي رو خاكا
دست و پا ميزني ، دست و پا گم كردم و
هِي صدا ميزني ، دست و پا گم كردم و
ولدي ، ولدي ، ولدي
صلوات الله عليهم اجمعين
لعنة الله علىٰ اعدائهم اجمعين
التماس دعا
كربلا - ذي الحجة ٩٨
* تغيير قافيه آگاهانه و تعمدي است
- چهارشنبه
- 23
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 14:27
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عباس میرخلف زاده
ارسال دیدگاه