شد مدينه
با قدمهاى تو غرق نور و شادى
روى چشم اسمون قدم نهادى
ريزه خوار سفرتم امام هادى
پسره جوادى
از همين راه دور با سلامى به تو راهى سامرايم
تو کريمى ومن از همون کودکى ريزه خوار و گدايم
بر دامانت دست فقير ما
مثل حيدر هستى امير ما
ميلاد تو باب الغدير ما
مولا مولا جانم على على
کنج صحنت
برا من بهشت زيباى زمينه
گنبد جديد تو به دل ميشينه
زائر تو زائر عرش برينه
اى بيقرينه
خوندنه جامعه سامراى شما يک سحر ارزومه
شهريار حرم بسکه دارى کرم نوکريت ابرومه
دريا دريا تو بى نهايتى
يابن الزهرا روح محبتى
دورت گشتن داره چه لذتى
مولا مولا جانم على على
- پنج شنبه
- 24
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 12:35
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه