بلندشو رو پاهات تاکور بشه دشمن
نزار با رفتنت جسور بشه دشمن
نگفتی بعد از تو خیمه ها چی میشه
اتیش کوفی ها میزنش از ریشه
تا پرچمت از تو دستت افتاد قامتم عباس تاشد
با رفتن تو از توی لشکر صدای غارت پاشد
۲
وقتی که افتادی روی زمین بی دست
شجاع شدن تازه دشمنای بد مست
تو بی دفاع بودی لشکر پر از کینه
یکی با پا اومد روی سر و سینه
برای چشمای روشن تو برقی نمونده ای وای
بین تن تو با تن قاسم فرقی نمونده ای وای
- پنج شنبه
- 24
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 15:6
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حسن کردی
ارسال دیدگاه