عید قربان آمده تا غصّه قربانی کنیم
تا شب افسردگی ها را چراغانی کنیم
ای جوانی ای غروب آرزوهای دراز
تا به کی فکر تو و این راه طولانی کنیم
توبه کردیم از تمام توبه های پیش از این
از پشیمانی هم اظهار پشیمانی کنیم
لاله ای دیگر نمی گیرد نفس حتی اگر
این کویر رنج را با گریه بارانی کنیم
بندگی یعنی هلال عید آزادی دمید
یک کمی هم یاد این ارواح زندانی کنیم
مس رسد روزی که با داغ درون سینه ها
پینه ی تزویر پاک از هر چه پیشانی کنیم
- شنبه
- 26
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 10:41
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
اسماعیل شبرنگ
ارسال دیدگاه