ای نان ترد سفره اهل غرورها
خلوت نشین در آتش سرخ تنورها
با شعله ها چه انس عجیبی گرفته ای
موسی شدی برای رسیدن به طورها
لب های زخم خورده تو گر گرفته است
اینجا قیامتی ست پی نفخ صورها
خاکستری که بالش زیر سرت شده
موی تو را گره زده با زلف نورها
رویت ترک ترک شده ای ماه شیشه ای
چیزی نمانده خرد شوی چون بلورها
مادر مگر به داد سر زخمی ات رسد
تاول دگر نه نیست از آن دل صبورها
با بانگ یا بنیه زمین لرزه شد به پا
نابود گشته جسم همه در قبورها
مردم تو را به لذت دنیا فروختند
جایش خریده اند به خود ظلم و زورها
یک ناسزاست حرف گلوگیرم ای خدا
نفرین به اهل کوفه به آن بیشعورها
وقتیکه مهر خورده به قلب سیاهشان
بالای نیزه حرف بزن با جسورها
دیروز گیسویت به سر و پنجه گیر کرد
حالا محاسن تو به دست شرورها...
- شنبه
- 26
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 10:52
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حسین جعفری
ارسال دیدگاه