• شنبه 3 آذر 03


روضه های شب جمعه -(ياران امام حسين عليه السلام، يكى يكى)

882

ياران امام حسين عليه السلام، يكى يكى پيش مى ‏آمدند و مى‏ جنگيدند و كُشته مى‏ شدند تا آن كه جز خانواده ‏اش، كسى با حسين عليه السلام نماند.
آن گاه پسرش على اكبر عليه السلام كه مادرش ليلا، دختر ابى مُرّة بن عُروة بن مسعود ثقفى بود، قدم به ميدان نهاد. او از زيباروى ‏ترينِ مردمان و آن هنگام، هجده نوزده ساله بود. او به دشمن، حمله بُرد و چنين خواند:
من على، پسر حسين بن على ام‏
به خانه خدا سوگند، كه ما به پيامبر صلى الله عليه و آله، نزديك‏تريم
و به خدا سوگند، كه پسر بى ‏نَسَب (ابن زياد) نمى‏ تواند بر ما حكم براند
با شمشير مى ‏زنم و از پدرم، حمايت مى ‏كنم. شمشير زدنِ جوان هاشمىِ قُرَشى
او اين كار را بارها به انجام رساند و كوفيان، از كُشتن او پروا مى ‏كردند كه مُرّة بن مُنقِذ عبدى او را ديد و گفت: گناهان عرب بر دوش من باشد اگر بر من بگذرد و چنين كند و من پدرش را به عزايش ننشانم! 
على اكبر عليه السلام مانند بار اوّل بر دشمن حمله بُرد كه مُرّة بن مُنقِذ، راه را بر او گرفت و نيزه‏ اى به او زد و بر زمينش انداخت. سپاهيان، گِردش را گرفتند و او را با شمشيرهايشان، تكّه تكّه كردند. حسين عليه السلام به بالاى سر او آمد و ايستاد و فرمود: «خداوند، بكُشد كسانى را كه تو را كُشتند. اى پسر عزيزم! چه گستاخ بودند در برابر [خداى‏] رحمان و بر هتك حرمت پيامبر!». 
سپس اشك از چشمانش روان شد و فرمود: «دنياى پس از تو ويران باد!». زينب عليها السلام خواهر حسين عليه السلام، به شتاب بيرون دويد و ندا داد: اى برادرم و فرزند برادرم! آن گاه آمد تا خود را بر روى [پيكر] على اكبر عليه السلام انداخت. حسين عليه السلام سر او را گرفت و [او را بلند كرد و] به خيمه‏ اش باز گردانْد و به جوانان [خاندان‏] خود فرمان داد و فرمود: «برادرتان را ببريد!». آنان او را بُردند و در خيمه ‏اى گذاشتند كه جلوى آن مى ‏جنگيدند.

منبع:
ارشاد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۱۰۶

  • شنبه
  • 26
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 13:49
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران