كاش يك شب باز مهمان دو چشمت میشدم ريزه خوار مشرق خوان دو چشمت میشدم
كـاش يك شب میگذشتم از فراز چشم تو گرم گلگشـت خـراسان دو چشمت میشدم
كـاش يـك شب میسرودم گنبد زرد تو را فارغ از دنيا، غزلخوان دو چشمت میشدم
كاش يك شب مینشستم بر ضريح چشم تو بـاز هـم پـابـند پيمان دو چشمت میشدم
صحن و ايوان تو را اى كاش جارو میزدم چـون كـبوترها نگهبان دو چشمت میشدم
ضـامن آهـوست چشمان دو شهد روشنت كـاش آهـوى بـيابان دو چشمت میشدم
كاش يك شب معرفت میچيدم از چشمان تو غـرق در درياى عرفان دو چشمت میشدم
كـاش يك شب میشدم خيس نگـاه سبز تو شـاهد اعـجاز بـاران دو چشمت میشدم
كاش يك شب نور مینوشيدم از چشمان تو مـیدرخشيدم، چراغان دو چشمت میشدم
سخت شيرين است طعم روشن چـشمان تو كاش يك شب باز مهمان دو چشمت میشدم
رضا اسماعيلی
- چهارشنبه
- 29
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 6:17
- نوشته شده توسط
- جواد
محمدعلیم